بدین ترتیب یکی از مهمترین اهداف نوشتار حاضر، پیشبینی استراتژی جمهوری فدراتیو روسیه و ایالات متحده آمریکا در آینده نزدیک و حدس جهتگیریهای آتی استراتژی این قدرتها بر اساس عوامل موجه خواهد بود. با پایان یافتن دوره جنگ سرد و فرو ریختن دیوار برلین و کنار رفتن پرده آهنین، شرایط تازهای بر دنیا حکمفرما گردید که برای سیاستمداران و استراتژیستها تازگی داشت. به نحوی که برای توضیح و تبیین وضعیت جدید جهان که به نظر میرسید در حال حرکت به سمت و سوی جهان تک قطبی باشد به تکاپو افتادند و طیفی از نظریات متنوع را به منظور تشریح وضعیت جدید و پیشبینی احتمالی وضعیت آتی ارائه نمودند.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، کمونیزم در جهان راه افول و انحطاط را در پیش گرفت و جامعه روسیه و دیگر جمهوریهای شوروی سابق به سمت دموکراسی و اقتصاد باز حرکت کردند. این در حالی بود که جوامع و مردم دیگر کشورهای اروپای شرقی این حرکت را از مدتی قبل شروع کرده بودند. با کنار رفتن پرده آهنین کمونیزم، این حرکت شتاب بیشتری به خود گرفت و راه نفوذ فرهنگ اروپای غربی و مقتضیات آن به اروپای شرقی هر چه بیشتر هموار گردید و بدینترتیب قلمروهای ژئواستراتژیکی که تا پایان جنگ سرد کاملاً از یکدیگر جدا بودند، اینک با هم تداخل پیدا کردند. قبل از پایان جنگ سرد و کنار رفتن پرده آهنین، دو قلمرو استراتژیک بهطور اخص در اروپا و بهطور اعم در دنیا وجود داشت که هر یک در اختیار یکی از دو قطب یا قدرت برتر بود و کلیه استراتژیها یا کاملاً بر محور این عامل جغرافیایی، یعنی تقسیم اروپا به دو قسمت شرقی و غربی تدوین میشد و یا اینکه از این عامل به شکل محسوسی متأثر میشد.